به قلب توـ بوسه زدم دریای آرامت را طوفانی کردم مرا ببخش خداوندگار عشق موجها میدانند هم آغوشی ساحل حاصل دیوانگی ماه و دریاست یڪ ٺار ز مویٺ به جهانی ندهم من دیوانه و رویٺ به جهانی ندهم من راندم همه را ٺا ڪه به رخسار ٺو مانم یڪ لحظه زبویٺ به جهانی ندهم من قلبی دارم که صاحبش تو هستی چشمانی دارم که قفل تو چشماته نگاهی دارم که متعلق به توست فکر و ذهنی دارم که دائم درگیر توست من تماماًدرگیر تو ام ای دلبر من تماما متعلق به تو و تماما خواهان عشق توست وقتی میخوام از تو بنویسم باید بگم داشتن تو برام : مثل خوردن باقلوای تازه با چایی زعفرونیه مثل وقتی که یهویی دلم میریزه و پروانه های ابی روی قلبم میشینن مثل بوی بهشتی خاک بعد بارونی مثل قدم زدن روی شنای داغ ساحل مثل حس دلنشین خنکی بادی لای موهام مثل زیبایی هوایی دم دمای صبح مثل کورس قشنگ موزیک مورد علاقمی بابا اصلا میدونی چیه بودنت توی قلبم مثلِ درخت گیلاس شکوفه کرده و همه قلبمو گرفته حالا دیگه قلبم پر از شکوفه های نرم و کوچیک صورتیه بخواب که شب به کامت است و من سالهاست شبهای بدون تورا با چشم های خیس گذراندم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|